روزی از یک کوچه، میکردم عبور
همره من، مادری ، خوب و صبور
بچه بودم، غرق در شور و سرور
کوچک، اما غیرتی و پر غرور
طفل بودم ، پر زنور سرمدی
در شجاعت، حیدری و احمدی
شاد بودم،غرق در رویای خویش
فکر مادر بودم و بابای خویش
مادرم، خورشید عالم تاب بود
شرمگین پیش رخش، مهتاب بود
مادرم، سرشار مهر مادری
در رشادت، مثل حیدر، حیدری
او که پر مهر و پر از احساس بود
صورتش چون برگ گل، حساس بود
ناگهان، در کوچه دید آن مرد را
گوئیا حس کرده، رنج و درد را
مرد آمد، چادر مادر کشید
وای، مادر، طعم سیلی را چشید
کوچه را دیدم، که پر خون گشته بود
صورت مادر، چه گلگون گشته بود
خوب دیدم، مادرم افتاده بود
دست روی صورتش بنهاده بود
مادرم، گویی که گوشش پاره شد
وای مادر جان، حسن بیچاره شد
خاستم سیلی زنم، نامرد را
مردِ نامردِ بیابان گرد را
طفل هستم، زور من بسیار نیست
مانعی بر سیلی دیوار نیست
مادرم، چشمان خود را بسته بود
ساقه گل، از کمر بشکسته بود
گفت مادر جان، دو چشمم تار شد
علتش، آن سیلی و دیوار شد
او که دستش بود روی شانه ام
گفت مادر جان ببر تا خانه ام
من خودم دیدم که تا بابا رسید
مادرم چادر به روی خود کشید
*************
وای، از روزی که بابا خسته بود
من خودم دیدم که دستش بسته بود
بغض دشمن از علی بسیار بود
مادرم، تنها، پدر را یار بود
لشکر از یک سو علی را میکشید
مادرم، تنها ولی را می کشید
من خودم دیدم که بازویش شکست
مادرم بر روی خاک غم نشست
**************
دیگر از دیوار و در چیزی نگو
زینب و چشمان تر چیزی نگو
من خودم دیدم که پهلویش شکست
میخ در بر سینه مادر، نشست
مادر من دست بر دیوار داشت
زخمهایی در بدن بسیار داشت
وای مادر قد کمانی گشته ای
زرد چون برگِ خزانی گشته ای
*************
مادر زیبای من، رفته به خواب
حال بابا، از چه رو گشته خراب؟
من خودم دیدم علی شد نا امید
تا که وقت رفتن زهرا رسید
گفت زهرا جان دلم غوغا شده
رفتی و بی تو علی تنها شده
رفتی و آخر علی بی یار شد
رفتی و تنها و بی غم خوار شد
فکر زینب نیستی؟ فکر حسن؟
یا حسینت کشته گردد بی کفن؟
صبح رفتم، حال دیگر شد غروب
آمدم، گفتم که زهرا گشته خوب
************
وقت غسل مادرم بیتاب شد
گریه کرد و قطره قطره آب شد
چون که پهلویِ گلش بشکسته دید
زخمهایی در تنش بنشسته دید
گفت زهرا جا علی بیگانه بود؟
بال و پر بشکسته ای در خا نه بود
گفت ای یاسم، کبود و پرپری
رفتی و، من ماندم و بی یاوری
من خودم دیدم علی بی یار بود
فکر سیلی و در و دیوار بود
*************
یوسف زهرا دل من در تب است
فکر زهرا و علی و آن شب است
ای گل زهرا جهان را چاره ای
مرهمی بر قلب صد جا پاره ای
جمعه ای آمد ولی تو نیستی
ای گل نرگس کجا با کیستی؟
سلام خدا به شما خیر بده ان شااله ممنون از سایت خوبتون